جدول جو
جدول جو

معنی حسین کرت - جستجوی لغت در جدول جو

حسین کرت
(حُ سَ نِ کِ رِ)
ملک معزالدین از آل کرت سربداری چهل سال سلطنت کرد. 732-771 هجری قمری) و در این سال درگذشت. ابن حسام شاعر ’ماءه عامل’ منظوم را به نام وی ساخته است. رجوع به مقدمۀ این لغتنامه و تاریخ عصر حافظ ص 214 و 222 و رجال حبیب السیرص 55 و 63 و 66 و از سعدی تا جامی ص 199 و 200 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ کَ)
دهکدۀ حوزۀ بسیار خرم و سرسبزی است که از قلعۀ مرادبیگ نخستین قریۀ کوهدامن سمت شمالی تقریباً سه هزارگز بطرف سرایخواجه واقعست. این حوزه کاملاً مشجر و مزروع بوده و حاوی انواع اشجار مثمر و غیر مثمر و دارای هر گونه میوه از قبیل انگور، سیب. آلوبالو. زردآلو، آلوبخارا، چهارمغز و غیره میباشد. قریه بر سر جادۀ عمومی بین کابل و چاریکار واقع و در کندسرک چندین دکان نیز وجود دارد که عابرین هنگام رفت و آمد برای چند دقیقه یی فرودآمده بصرف چای و میوه میپردازند. در سمت شرقی سرک، تقریباً به فاصله 500 گز، قرارگاه عسکری واقع شده که یک لواء از قوای مرکز، در آنجا مستقر میباشد. این موضع در زمان حکومت امیر حبیب اﷲخان شهید مسکن شخصی میرزا محمدحسین، مستوفی آن زمان بود که بعد از اعدام مشارالیه در وقت امانیه ضبط گردید، و هنگامیکه محتر گل مهنمد در سال 1309 هجری قمری بسمت رئیس تنظیمه (؟) در کوهدامن کار میکرد این موضع را بنام میرزا محمدحسین مذکور ’حسین کوت’ تسمیه کرد و بعداً بحیث اردماه قرار گرفت. در این حوزه درخت چنار خیلی زیاد و نظررباست. این موضع از حیث ارتباط بحکومت درجه اول کوهدامن مربوط ولایت کابل بوده و از کابل در حدود 25 هزارگز مسافت دارد. (فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کُ)
شبستری. پهلوان داستانی است که به نام ’حسین کرد’ معروف شده است. او در آن داستان دست پروردۀ حسن بیدآبادی و مسیح دکمه بند تبریزی خوانده شده است. این داستان وقایعی در دورۀ صفوی رانشان میدهد و مکرراً در هند و ایران چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خُرْ رَ)
زانوسی مازندرانی خراسانی الاصل. شاعر صوفی معاصر هدایت بود و در مجمع الفصحا او را یاد کرده است. (ذریعه ج 9 ص 292)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ تُ)
محمد بن حسن بن حیدر حسینی کوه کمری. متولد در ارونق از نواحی تبریز و متوفی در نجف 23 رجب 1299 هجری قمری 1882/ میلادی او فقیهی اصولی و مرجع شیعه بود. او راست: ’مقدمۀ واجب’ و جز آن. وی بعد از شیخ مرتضی انصاری مرجعیت یافت. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 27 ص 154) (اعلام الشیعۀ قرن سیزدهم هجری ص 240) (ذریعه ج 1 ص 189 و ج 11 ص 215)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ گُ)
دهی است جزء دهستان شراو بالا، بخش وفس شهرستان اراک. واقع در 51هزارگزی جنوب باختری کمیجان و 12هزارگزی مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 229 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، انگور. اهالی به کشاورزی و گله داری، قالیچه بافی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در پنج هزارگزی جنوب باختری فومن. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 60 تن سکنه میباشد. طالشی زبانند. از کشت رودخان مشروب میشود. اهالی به ذغال فروشی و کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: شال بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کَ رَ)
ابن شهاب الدین بن حسین بن محمد بن حیدر حکیم (1011-1078 هجری قمری). صاحب امل الآمل او را یاد کرده است. او راست: ارجوزه در منطق و دیگری در نحو و حاشیه بر تفسیر بیضاوی و حاشیه بر مطول و شرح نهج البلاغه و الاسعاف و هدایه الابرار در اصول دین و کتابی در طب و دیوان شعر. و در هدیه العارفین ج 1 ص 427 مرگ وی را بغلط 1176 هجری قمری نقل کرده است. (ذریعه ج 9 ص 248)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ تِ)
ابن قاسم بن محمد بن ایوب بن شمون معروف به ابوعبدالله کاتب. او راست: ’اسماء امیر المؤمنین’ و ’التوحید’ که ابوطالب انباری. متوفی 356 هجری قمری آنها را از وی روایت کند. (ذریعه ج 2 ص 65 و ج 4 ص 478)
ابن یاسین بن محمد. او راست: لمحهالمختطف که در 780 هجری قمری 1378/ میلادی تألیف کرده است. (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون)
ابن علی بن حسین معروف به ابن خازن و مکنی به ابوالفوارس. متوفی 502 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ عَ رَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 10هزارگزی شمال مشهد. جنوب کشف رود. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل. دارای 271 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی، مالداری گذران میکنند. راه آن اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا